loading...
یک معلم

بیاییم یکبار دیگر خود را بیازماییم .

حرمت گلها را پاس بداریم.

سبزه ها را لگد نکنیم.

قرار نیست همه ی گیاهان گل بدهند .انتظار بی جا نداشته باشیم .هر گلی بویی دارد ،همه را بایک چشم زیارت نکنیم.

ما که :

هر روز به گلها سلام میکردیم چرا امروز از احوالپرسی غنچه ها دریغ میکنیم؟

هر شام با تبسم شیرین زندگی میخفتیم ،چرا امروز با حسرت گذشته دل را چرکین میکنیم؟

هر ظهر میهمان قنوت دستهامان بودیم چرا امروز سفره ی مادیات را بهتر میشناسیم؟

هر روز هنگام غروب دل به دریای بیکران آسمان میسپردیم و روح را جلا میدادیم ،چرا امروز از لطافت خلقت و جلال و جمال خالق غافلیم؟

بیا تا:

یک بار دیگر به روزهای نه چندان دور برگردیم .یکبار دیگر در قنوت نمازهامان به پرواز در آییم.

یکبار دیگر به همسایگان خود ،تبسم زندگی بسیجی را هدیه دهیم .

یکبار دیگر به صفر کیلومتر ها و تازه واردها به دیده احترام بنگریم.

یکبار دیگر هجوم بریم و زودتر از دیگران ظرفهای تبرکی را شست شو دهیم و همچنان در سلام کردن بر دیگران پیشی گیریم .

مگر چند سال گذشته است ؟کوه که به این سرعت چهره عوض نمیکند ،هر چند که سیلاب و طوفان سهمگین باشد.

به قلم درخشان :حمید داود آبادی

 بر گرفته از نشریه وزین:امتداد شماره 60

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 63
  • بازدید کلی : 1,837
  • کدهای اختصاصی